کد مطلب:77640 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

خطبه 156-سفارش به پرهیزکاری











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاحا لذكره و سببا للمزید من فضله و دلیلا علی آلائه و عظمته.»

یعنی سپاس مختص خدای آن چنانی است كه گردانید حمد را كلید از برای گشودن ذكرش. یعنی از برای دخول در قرآن و ابتدای در آن. و مراد از ذكر قرآن است و چون ذكر حمد در ابتدای قرآن از برای تعلیم عباد است، كه از اعظم نعماء الهی است، لهذا مستحق شكر است به ازاء آن و گردانید حمد را سبب از برای زیاد شدن فضل و احسانش از جهت قول او: (لئن شكرتم لازیدنكم)[1] و گردانید دلیل و حجت بر ثبوت نعمتهای متكثره ی او، چه زیادتی احسان بر وفق زیادتی شكر دلیل است بر نعمتهای غیر متناهیه و گردانید دلیل بر سلطنت و قدرت او، زیرا كه اعطاء نعم غیر متناهیه نشود جز به سلطنت و اقتدار.

«عبادالله! ان الدهر یجری بالباقین كجریه بالماضین، لا یعود ما قد ولی منه و لا یبقی سرمدا ما فیه، آخر فعاله كاوله، متسابقه اموره، متظاهره اعلامه.»

یعنی ای بندگان خدا! به تحقیق كه روزگار جاری می شود در باقی ماندگان شما مثل[2] جاری شدن بر گذشتگان شما، یعنی چنانكه آنها را باقی نگذاشت و از دار فنا به دار بقا برد، شماها[3] را نیز باقی نخواهد گذاشت. عود نمی كند آنچه پشت كرده است از او. یعنی زندگانی گذشته باز نیاید و باقی نماند همیشه آنچه در او است از عیش و زندگی، آخر كار

[صفحه 693]

او مثل اول كار او است. پس از كردار او عبرت گیرید و دل به او مبندید، امور و آثار او پیشی بر یكدیگر می جویند و نشانه های رفتار او معاون یكدیگرند.

«فكانكم بالساعه تحدوكم حدو الزواجر بشوله، فمن شغل نفسه بغیر نفسه تحیر فی الظلمات و ارتبك فی الهلكات و مدت به شیاطینه فی طغیانه و زینت له سی ء اعماله، فالجنه غایه السابقین و النار غایه المفرطین.»

یعنی گویا كه شما در قیامت باشید از شدت نزدیكی او، می راند شما را مثل راندن ساربان شتران ماده ی پستان خشك شده ی سبك سیر را، پس كسی كه مشغول ساخت خود را به غیر شغل نفس خود، حیران است در تاریكیهای گمراهی و جهل و مخلوط است به هلاكت و كشیده است او را شیاطین نفس اماره ی او در سركشی او و زینت داده است از برای او بدی اعمال او را، پس بهشت فایده و عاقبت پیشی گرفتگان به طاعت خدا است و آتش عاقبت تقصیركاران است.

«اعلموا عباد الله، ان التقوی دار حصن عزیز و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله و لا یحرز من لجا الیه. الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا و بالیقین تدرك الغایه القصوی.»

یعنی بدانید كه پرهیزگاری سرا و قلعه ای است با عزت و معصیت و نافرمانی سرا و قلعه ای است با ذلت، منع نمی كند اهلش را از مكاره و عقوبات و محافظت نمی كند كسی را كه پناه بر او برد، آگاه باش كه به پرهیزگاری بریده می شود نیش عقرب گناهان و به اعتقاد یقین جازم دریافته می شود منتهای مرتبه ی رضوان.

«عبادالله! الله الله فی اعز الانفس علیكم و احبها الیكم، فان الله قد اوضح سبیل الحق و انار طرقه فشقوه لازمه او سعاده دائمه، فتزودوا فی ایام الفناء لایام البقاء، فقد دللتم علی الزاد و امرتم بالظعن و حثثتم علی المسیر، فانما انتم كركب وقوف لا یدرون متی یومرون بالسیر.»

یعنی ای بندگان خدا! بترسید خدا را، بترسید خدا را، در عزیزترین نفسهای شما بر شما و دوستترین آن به سوی شما كه سلطان عقل باشد، زیرا كه مثاب و معاقب در حقیقت او است، چنانكه در دنیا نیز متلذذ و متالم او است و حیات او به علم و معرفت و

[صفحه 694]

ملكات حسنه است، تا مسلط گردد بر نفس اماره ی صاحب قوت شهویه و غضبیه[4] و چنانكه عقل كامل نشد به علم و معرفت و مقهور و مغلوب نفس اماره گردید، به تقریب تحصیل ملكات ردیه ی شهویه و غضبیه، البته آن شخص در آخرت در هلاكت است. و عزیزتر و دوستتر از هر چیزی ذات شخص است و ذات انسان نیست مگر نفس عاقله ی او. پس واپاییدن او از مهالك، از اهم مهام و اتم مرام خواهد بود، پس به تحقیق كه خدای تعالی واضح و ظاهر گردانیده است راه حق را كه تحصیل علم و معرفت باشد و روشن گردانیده است راههای او را و طرق تحصیل او را، به سبب تسهیل سیر در آفاق و انفس. و چه بسیار واضح است راه حق از راه باطل، پس یا شقاوت دائمی است و یا سعادت دائمی و راه هر دو واضح است و سلوك در آن آسان است، پس تحصیل كنید توشه ی سعادت دائمی را در اوقات دنیای فانی، از برای مدت آخرت باقی، پس به تحقیق كه راه نموده شده اید بر تحصیل توشه ی آخرت كه علم و معرفت و تقوی باشد. و مامور شده اید به كوچ كردن از دنیا به امر تكوینی و سریع گردانیده شده اید بر سیر به سوی آخرت بحسب تقضی طبیعت و عمر، پس نیستید شما مگر مثل سواران ایستاده ی مهیا و آماده بر حركت و سیر، نمی دانید كه در كدام وقت مامورید بر حركت و سیر به سبب رسیدن قائد مرگ.

«الا فما یصنع بالدنیا من خلق للاخره؟ و ما یصنع بالمال من عما قلیل یسلبه و تبقی علیه تبعته و حسابه.»

یعنی آگاه باش پس چه كار خواهد كرد و چه طرفی خواهد بست با علاقه ی دنیا كسی كه مخلوق شده است از برای رفتن به سوی آخرت و اقامه ی (: اقامت) در آن و چه كار خواهد كرد با محبت مال دنیا كسی كه بعد از اندك وقتی واگرفته می شود آن مال از او و باقی می ماند بر ضرر او وزر و وبال او و پس دادن حساب او.

«عباد الله! انه لیس لما وعد الله من الخیر مترك و لا فیما نهی عنه من الشر مرغب. عباد الله! احذروا یوما تفحص فیه الاعمال و یكثر فیه الزلزال و تشیب فیه الاطفال.» یعنی ای

[صفحه 695]

بندگان خدا! به تحقیق كه نیست از برای آن چیزی كه وعده كرده است خدا او را از خیر و ثواب به شما جای ترك و واگذاشتن، زیرا كه خیر خدا بسیار بزرگ است و بالاتر از آن تنعم و تلذذی[5] متصور نیست و چگونه عاقل ترك آن كند. و نیست در چیزی كه خدا نهی كرده است از او از شر و عقاب جای رغبت و خواهش كردن، زیرا كه عقاب خدا بسیار شدید است، چگونه عاقل رغبت به آن نماید. ای بندگان خدا، حذر كنید از روزی كه تجسس كرده می شود در آن روز از جمیع اعمال و فروگذاشت نمی شود صغیره و كبیره و تمام را به میزان عدل خواهند سنجید و مواخذه كرد و بسیار است در آن روز تزلزل و اضطراب از شدت خوف و پیر می گردند در آن روز اطفال، یعنی جهال و گناهكاران از درازی حساب و عقاب ایشان.

«اعلموا عباد الله! ان علیكم رصدا من انفسكم و عیونا من جوارحكم و حفاظ صدق یحفظون اعمالكم و عدد انفاسكم، لا تستركم ظلمه لیل داج و لا یكنكم منهم باب ذو رتاج و ان غدا من الیوم قریب، یذهب الیوم بما فیه و یجی ء الغد لاحقا به.»

یعنی بدانید ای بندگان خدا! به تحقیق كه بر شما دیده بانی است از نفسهای شما و جاسوسها است از اعضای شما و نگاه دارنده (ای) صادق است از ملائكه كه حفظ می كنند اعمال و كردار شما را و شماره ی نفس زدن شما را، یعنی شماره ی اعمالی كه در هر نفس كرده اید. نمی پوشاند شما را از ایشان تاریكی شب بسیار تاریك و پنهان نمی كند شما را از ایشان درهای صاحب قفلهای محكم،[6] یعنی تاریكیهای شب تار و حصارهای در بسته ی مستور و پنهان نمی تواند كرد عملهای شما را از آن ملائكه حفظه و البته ایشان مطلع می شوند بر آن و حفظ می كنند و به تحقیق كه فردای قیامت نزدیك است به امروز دنیا، می رود امروز دنیا با آنچه در او است و می آید فردای آخرت در عقب او.

«فكان كل امری ء منكم قد بلغ من الارض منزل وحدته و مخط حفرته، فیا له من بیت وحده و منزل وحشه و مفرد غربه. و كان الصیحه قد اتتكم و الساعه قد غشیتكم و برزتم لفصل القضاء، قد زاحت عنكم الاباطیل و اضمحلت عنكم العلل و استحقت بكم الحقائق و صدرت

[صفحه 696]

بكم الامور مصادرها، فاتعظوا بالعبر و اعتبروا بالغیر و انتفعوا بالنذر.»

یعنی پس گویا هر مردی از شما به تحقیق كه رسیده است به منزل تنهایی خود از زمین و گودال جای فرود آمدن خود كه قبرش باشد، پس حزن و اندوه باد از برای او از خانه ی تنها و منزل وحشتناك و مكان جدایی غربت و گویا صدای صور اسرافیل رسیده است به گوش شما و روز قیامت فروگرفته است به شما و بیرون آمده اید از قبور از برای حكم عدل جداكننده ی حق از باطل، در حالتی كه زایل باشد از شما هوا و هوسهای باطله و نیست شده باشد از شما اسبابها و وسیله ها و ثابت و لازم گردیده باشد به شما حقوق و امور واقعیه و صادر و واقع شود به شما امور از اجزای نیك و بد از اسبابش و بر وفقش، پس پند بگیرید به عبرت[7] و عبرت حاصل نمایید به تغیرات اوضاع زمانه و احوال ابناء روزگار و نفع ببرید از انذار و تخویف، یعنی بپرهیزید از عذاب خدای تعالی.

[صفحه 697]


صفحه 693، 694، 695، 696، 697.








    1. ابراهیم / 7.
    2. چ: مانند.
    3. چ: شما را.
    4. اصل «غضبیه» ندارد.
    5. چ: تلذذ.
    6. چ: عقلهای محكم.
    7. ن و چ: به عبرت گرفتن.